دانلود رمان دردم از یار است و درمان نیز هم pdf از مهسا پناهی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه
خلاصه رمان دردم از یار است و درمان نیز هم
هر روز دوست نداشتنت را به فردا انداختم به شنبهی دیگر به ماه دیگر
به سیام اسفند به سیویکم اسفند به روزهای بعید به روزهای خیلی بعید…
قسمتی از رمان
-بفرمایید. مامان با یک سینی چای و گل محمدیهای محبوبش وارد اتاق شد. قندان استیل را هم پر از نقل کرده بود و
من در تلاش بودم بغضم را قبل از نشستن مامان و شروع مکالمههای شبانگاهیمان پایین بفرستم.
-دوباره بابا شیفت شبه و سوگل خانم یاد ما کرده. -یعنى من فقط وقتی بابات خونه نیست یادت میکنم دخترهی بیمعرفت؟
چای را داغ داغ به لب برده بودم که اگر مامان حرفی از خواستگاری زد و اشک در چشمهای من نیش آن را گردن چای بیندازم.
-نخیر، فقط شبهای شیفت نیست مثلا وقتی بابا فوتبال میبینه یا همکارش زنگ زده یا
غذایی که پختی رو برده بده باباجون یا مامان فرخنده… و سر تکان دادم: به نظرم
این وقتها هم در اتاق من رو میزنی. مامان نیشگون ریزی از پشت همان دستم که اتود را نگه داشته بود، گرفت.
-کم زبون بریز. دستم را روی چشمهایم گذاشتم و “چَشم”ی نثارش کردم که لیوان چایش را برداشت.
-امروز کهه داشتم با خالهت تو آشپز خونه حرف میزدم، رسیدی دیگه؟
چای من داشت ته میکشید و متاسفانه مامان داشت دقیقا انگشتش را روی دکمهی بغضم فشار میداد.
-آره، تازه رسیدم؛ برای همین هم نشد بیام پیش خاله بشینم، ناراحت شد؟ نخریم، حرفها میزنیها امشب!
مگه میشه خاله سودی تو رو ببینه و ناراحت بشه! نوک ناخنم را روی بدنهی اتود فشار دادم تا به خودم مسلط باشم و بتوانم مامان را
در صحبت شبانهاش که انگار اصلا باب میلم هم نبود، همراهی کنم. -خب پ خداروشکر.
-اتفاقا چون نبودی، سودی با خیال راحت حرفهاش رو زد. نگاهم را به همان خط کوچک رسم شده از ترنج دادم.
-نمیدونستم خاله با من رودروایسی داره. (رودربایسی) -آخه بعضی حرفها رودروایسی میاره
قیمت47000
هر روز دوست نداشتنت را به فردا انداختم به شنبهی دیگر به ماه دیگر
به سیام اسفند به سیویکم اسفند به روزهای بعید به روزهای خیلی بعید...