دانلود رمان از لیلیث به آقای ابلیس pdf از مهسا حسینی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه،درام،آسیب اجتماعی
خلاصه رمان از لیلیث به آقای ابلیس
افرا عادت کرده که یه آدم نامرئی باشه! سالهاست که کسی صداش رو نمیشنوه و
کاراش رو نمیبینه اما درست در بدترین شرایطِ ممکن، مردی که کابوسِ روز و شباشه بالاخره اونو میبینه!
دیدنی که پر از دردسره و افرا آرزو میکنه که کاش میشد باز هم نامرئی بشه…
قسمتی از رمان
مقابلِ پنجرهی قدی رو به خیابان ایستادم. نیم نگاهی به ساعتِ بزرگِ دیواری انداختم که لوگوی
بزرگِ گروه غذایی کهربا میانِ آن، جا خوش کرده بود. عقربهها کمی مانده به ده را نشان میدادند.
نفس در سینهام حبس و ضربان قلبم تند و دیوانهوار شد. هر چه عقربهها به ساعتِ ۱۰ نزدیکتر میشدند
اضطرابم شدت میگرفت. تا به حال نشده بود از عددی انقدر متنفر باشم.
قطعا عدد ده نفرتانگیزترین عددِ این روزهای زندگیام بود!
یک چشمم به ساعت و چشمِ دیگرم به راهی بود که همیشه از آن میآمد. همیشه سرِ ساعت،
بدونِ ثانیهای تاخیر میرسید. انگار که مثلِ روحی سرگردان احضارش کرده باشند!
دمِ عمیقی گرفتم و نفسم را چند ثانیه نگه داشتم و بعد به آرامی رهایش کردم.
همان لحظه ماشینِ مشکیِ آشنایش را دیدم که به ساختمان نزدیک و نزدیکتر میشد.
صدایی در سرم فرمان میداد «بدو، برو به همه بگو! داره میآد!» و با این نهیب به تقلا افتادم.
سرم را سمتِ ساعت چرخاندم. دقیقا عقربهها عدد ۱۰ را نشان میدادند.
اقرار میکردم که این مرد یک عوضیِ وقت شناس بود!
به پاهایم تکانی دادم و با اضطرابی که تمامِ وجودم را گرفته بود بلافاصله سمتِ میزِ نفیسه که
مسئولِ هماهنگی آن طبقه بود و که درست مقابلِ ورودیِ سالن قرار داشت، رفتم. با صدایی که سعی میکردم بلند نباشد گفتم:
– ستوده اومد!
نفیسه که پشتِ میز لم داده بود و با آرامش گازی به بیسکوییتش میزد با این حرفِ من صاف سرِ جایش نشست
و بیسکوییتِ نصفه و نیمه گاز زدهاش را توی سطلِ آشغال انداخت.
تلفنش را برداشت و در حالی که خرده بیسکوییتها را از روی میزش میتکاند…
قیمت۳۶۰۰۰
- نام کتاب: از لیلیث به آقای ابلیس
- ژانر: عاشقانه،درام،آسیب اجتماعی
- نویسنده: مهسا حسینی
- تعداد صفحات: 2663
لطفا نظر خود را بنویسید