دانلود رمان از پیله تا پرنا از سپیده علیزاده pdf
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه
عاقبت همهی پیلهها که پروانه شدن نیست! بعضیها خود را به غلیان آب جوش میسپارند
تا در نهایت تبدیل به پرنا شوند؛ یک ابریشم خوش نقش و نگار.
قسمتی از رمان
قارقار کلاغها با هوهوی خوفناک باد، به هم میپیچید و دلم را به لرزه درمیآورد. وقتی این اصوات نخراشیده
با صدای زنگولهی سردر مغازه و آژیر ماشین پلیس در هم آمیخت، گویی ناقوس مرگ، برایم به صدا درآمده بود.
مثل زمانی که برای اولین بار در عمق شش متری آب شیرجه زده بودم و صداها را از زیر آب میشنیدم، حالا هم همه چیز برایم گنگ و وهم آلود بود.
دلم میخواست گریه کنم، اما نمیتوانستم. نفهمیدم چه زمانی روی مچهایم دستبند نشست و دستان مرد سیاه پوش به نیت بازرسی بدنی،
جایجای بدنم به حرکت درآمد و وقتی خیالش راحت شد، با خم کردن سرم به داخل ماشین پلیس هولم داد!
و من هم مثل یک آدم مسخ شده، که به هر طرف دست و پایش را میکشیدند، به همان سو متمایل میشد، داخل خودرو نشستم.
از پشت پنجره دیدم که چگونه با چند ضربهی باتوم آن مرد درشت اندام را هم نقش زمین کرده و کتبسته سوار ماشین دیگری کردند.
تا به ادارهی پلیس برسیم، از شدت شوک حاصل، حتی نتوانستم یک سوال کوتاه بپرسم که “چرا من را دستگیر کردهاید؟!”
کاملا منگ و پریشان بودم. هنوز نتوانسته بودم خود واقعه را هضم کنم، چه برسد به اینکه بخواهم به دنبال علت بگردم.
یک نگاه به دستانم که اسیر دستبند پلاستیکی بود، میکردم و یک نگاه به ماموری که کنارم قرار داشت و دو نفر
دیگری که در صندلیهای جلو، جای گرفته بودند. میخواستم چیزی بگویم، سوالی بپرسم، منتها کلمهها از ذهنم فرار میکردند.
تمام مخالفتهای خانواده، زحمات خودم برای اخذ پذیریش تحصیلی، تنهاییها و مشکلات بیانتهای روزهای اول بعد از مهاجرت،
شب بیداریها و درسخواندنها و کارکردنهایم مثل یک فیلم کوتاه، فریم به فریم از جلوی چشمانم رد میشد.
یعنی تحمل آن همه مشقت و سختی، برای این بود که به این نقطه برسم؟ سفرم به آلمان، چه پایان تراژدیکی داشت!
بیست و چهار سال در ایران زندگی کرده بودم و حتی سابقهی جریمهی رانندگی هم نداشتم. حالا چند ماه بیشتر از آمدنم به آلمان نمیگذشت
و در اسارت پلیس بودم. فکر کردن به اینکه خانوادهام از چنین جریانی باخبر شوند، مو به تنم سیخ میکرد.
با خود عهد کردم به محض اینکه از این مخمصه خلاص شوم، عطای این کشور را به لقایش بخشیده و با اولین پرواز به ایران برگردم.
اما سرنوشت خوابهای دیگری برایم دیده بود …
قیمت40000
عاقبت همهی پیلهها که پروانه شدن نیست! بعضیها خود را به غلیان آب جوش میسپارند
تا در نهایت تبدیل به پرنا شوند؛ یک ابریشم خوش نقش و نگار.