دانلود رمان زنجیر دلدادگی از نازنین دیناروند pdf
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه
امیر علی، مرد همه چیز تمامی که دخترای زیادی رو شیفته کرده بود
دلدادهی دختر همسایه شد که بدون توجه به امیر علی، نامزد کرد
زمانی که این عشق به نفرت بدل شد، دخترک نامزدیش بهم خورد
و حالا امیرعلی به خواستگاریِ لئا رفته بود
دختری لوند و زیبا که خبر نداشت اینبار خبری از عشق نیست و…
قسمتی از رمان
لب هایش را تر کرد. نگاهش را بی جهت در فضای کوچک بستنی فروشی چرخاند. دیگه نمیرم فروشگاه دست زیر چانه زد و پرسید پس میخوای چیکار کنی؟
با موتور تو پیک موتوری میشم گفت و لبخند پت و پهنی زد. ابروهای زینب اما در هم گره خوردند و بی توجه گفت: مسخره نکن تو آدم پسرفت کردنی؟
او هم خودش را جلو کشید. حالا میز کوچک مقابلشان باعث شده بود فاصله ی سرشان به چند سانت ناچیز برسد! نمی شناسی که منو شاید باشم.
آب دهانش را قورت داد و چند لحظه بی حرف چشمانش را پایید. تا شاید آن دو گوی پر از شرارت حقیقت ماجرا را برایش روشن کنند!
اما هیچ نفهمید نفسش را به آرامی بیرون فرستاد و لب زد: به امیر علی گفتی؟!
پلک بر هم کوبید دل زینب آشفته و نگران شد اما لب از لب باز نکرد. خودش را محق نمیدید تا در تصمیمات جلال دخالت کند. به جز یک اسم اجباری
در شناسنامه ی او چه حق دیگری داشت برای نظر دادن و منع کردن؟ حتما تصمیم تو گرفتی و بهش فکر کردی به جز همین چند کلمه چیز
دیگری روی زبانش نیامد. سر پایین انداخت و تا وقتی بستنی ها مقابلشان قرار گرفتند، مردمک هایش تکان نخوردند. دمغ شده بود میترسید.
حقوق کارگری در فروشگاه امیرعلی بهتر بود یا پیک موتوری؟ دست خودش نبود که وحشت کرد! از آنکه تصمیمات جلال برای زندگیشان
مثل نسخه پیچی های پدرش باشد! از دلش گذشت نکند او هم از آن مردهایی است که آنقدر این بام به آن بام میپرند که سر آخر هم سقوط می کنند!
دستش پیش نرفت برای برداشتن قاشق نه اشتهایی مانده بود و نه جانی. کاخ آرزوهایش را روی درایت جلال بنا کرده یا جوانی و خامیاش؟!
آنقدر در افکار خودش غرق بود که متوجه سرپا ایستادن او نشد! تا وقتی که صندلی کناری اش عقب کشیده شد و بعد جلال مقابلش جا گرفت!
گیج سر بالا آورد؛ نگاهش گیر افتاد در چشمان روشن و جدی اش لب به هم فشرد و کامل به سمت او برگشت.
لب به هم فشرد و کامل به سمت او برگشت..
قیمت40000
امیر علی، مرد همه چیز تمامی که دخترای زیادی رو شیفته کرده بود .دلدادهی دختر همسایه شد که بدون توجه به امیر علی، نامزد کرد...زمانی که این عشق به نفرت بدل شد، دخترک نامزدیش بهم خورد
و حالا امیرعلی به خواستگاریِ لئا رفته بود .دختری لوند و زیبا که خبر نداشت اینبار خبری از عشق نیست و…