دانلود رمان زرناب pdf از برفا
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه
خلاصه رمان زرناب
یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس و تقطیر مشروبات الکلی…
معروف به پنجه طلایی!!! مرد سی و دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش زنش ازش طلاق گرفته
و خانوادهاش روی دیدنشو ندارن . یه شب زن بیوهای رو از چنگال یه روانی که قصد تعرض بهش داشت نجات میده
و برای محافظت از زن و پسراش اونو به عقد خودش در میاره و با دیدن دلبری های دختره عاشقش میشه و…..
قسمتی از رمان
یاسر
صدای ویبره گوشی مدام چرت نصف شبم را پاره میکرد، بهخاطر فشار بالای پدر تا دیر وقت نخوابیده بودم.
– لعنت بر مزاحم … الووو بی*ناموس..
با صدای بلند تقریبا فریاد زدم، بعد صدایم را پایین آوردم ننه از هول بیماری آقام تازه خوابیده بود .
– مرگ احمد خواب بودی.
از جان برادر بی*ایهتر از خودش مایه میگذاشت. لب زیرینم را میان دندانهایم فشردم تا بیشتر درشت بارش نکنم.
– بمیری ایشالا، نصف شبه … بنال الاغ.
– دادا این امانتی ما رو بده گم میشم، ترسیدم صبح بیام سه بشه.
پاکشان سمت پنجره سراسری رو به ایوان اتاقم رفتم.
– نمون جلو در این فضول خان باجیا وقت نمازصبحشونه میبینن بعد واسه ننم آمار میارن.
– حله، یکم میرم بالاتر.
در زنگزده زیرزمین را آرام و پراحتیاط هل دادم، لامصب انگار زنگمخفی داشت وقتی بازش میکردم آن دو کفتر
عاشق خانه بالاسرم احضار میشدند و دوباره فاز نصیحت برمیداشتند. بشکه آبی رنگ دیشبی در باز و نصفه کاره مانده بود…
تا الان خراب شده بود امشب باید محتویاتش را بیرون میریختم ضرر بود ولی بالاسر آقام بودم و به دور از تعصبات دم به دقیقه دستانش را میبوسیدم.
– بترکید از بس اون خیکتونو پر میکنید..
دو دبه بیستلیتری که همین دیشب آماده کرده بودم به سختی برداشتم، نای ایستادن نداشتم.
– باز کن اون کاپوتو.
– داداش حله دیگه، جان تو جنسش جور باشه من با اینا رودربایستی دارم.
– چه خبره؟ باز سور دادی کدوم گندتو بپوشونی؟!
دست به کمر زدم و به هیکلش چشم دوختم، تزریقی بیلدینگ بود.
– نه واللا تولدمه… هپی مپی بازی، بیا توام.
– یبار دعوتمکردی واسه هفت پشتم بسه، زنیکه منتظر دوتا آدم بود بزنه در ک*ونمون بگه پیف پیف بهم نمیای…
قیمت۳۳۰۰۰
- نام کتاب: زرناب
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: برفا
- تعداد صفحات: 1139
لطفا نظر خود را بنویسید