نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.آخ!! از درد دوباره چشمامو بستم.لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز
دراثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید:-پسرم تو بالاخره یه روز کور میشی دیر و زود
داره سوخت و سوز نداره.حق داره بنده خدا ولی این پرونده بدجور ذهنمو مشغول کرده نمیتونم دست روی دست
بذارم تا همه چی مسکوت بمونه سعی میکنم تو ذهنم همه چی رو دوره کنم.
قاچاق اعضا بدن خونه ی صفدر کثیف و بچه های که معتاد به دنیا میان و دخترهای زیبایی که به هیچ عنوان نقش
بدکاره رو ندارند. مغزم سوت میکشه!!مگه میشه؟معمولا باندهای بزرگ خلافکاری فقط تو یه زمینه فعالیت
نمیکنند..
تکین تهرانی ، بازیگر محبوب و از کشتی گیر های اسبق تیم ملی بود که خیلی ناگهانی از عرصه کشتی ، کناره
گیری میکنه و وارد عرصه شهرت میشه .مردی که راز بزرگی توی سینه اش داره . پناه یزدان دختر شکست خورده
ایه که رسم های غلط دست و پاش رو بسته و شکست بزرگی از زندگی زناشویی خورده .زندگی پناه وقتی
دستخوش تغییر میشه که تکین استاد دانشگاه پناه میشه و اشتباهات زندگی پناه رو بهش آموزش میده و
زنانگی های به خاک کشیده این دختر رو ...
فاتح آژند مردی وحشی و زنباره که... هر24ساعت چندتا دختر هم نمیتونن راضیش کنن.
بدنش ششتکه و مغزش پر از نفرته. پولش از پارو بالا میره و هزارتا خدم و حشم داره که جلوش دولا میشن تا
اوامرشو اجرا کنن اما یهو دلشو به دختری میبازه که مثل برف سفید و مثل بلوط سخته. برفین...
این دختر همونیه که فاتح آژند میخواد تا آتیش شعلهورشو باهاش خاموش کنه... ظریفه؟! نمیتونه؟!
ولی فاتح اومده که فاتح میدون باشه، اون دخترِ سفیدبرفی رو میخواد فقط واسه خودش...
زمرد دختری که در سن کم پدرش رو از دست داده، تو همون سن کم عاشق دوست برادرش میشه، پسر موفق و جا افتاده ای که توجه خاصی به زمرد نداره.
زمرد تمام تلاشش رو میکنه تا تو شرکت دامون کار تابستونه بگیره ولی غافل از اینکه هدف دامون برای دادن این کار به زمرد چیز دیگریست…
زمرد خیلی زود متوجه راز های دامون میشه اما با تغییر فاز رابطه دامون و زمرد هر لحظه راز های جدیدی از گذشته بر ملا میشه،
رازی از تجربه دردناکی تو کودکی و یک مشکل جسمی و جن*سی تو بزرگسالی …
این رمان یک عاشقانه بزرگسالان با توجه به آسیب های اجتماعی و روانشناسی است
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی آرام دختری که به یه
مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر می کرد تولده اما
در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات مختلف.
حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه
های متفاوت آدم های متفاوت میشه. مردی وارد زندگی
آرام میشه که خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی
آرامه…سیاوش لواسانی… کسی که قراره زندگی آرامو زیر
و رو کنه…
چرا با دیدن من جنون گرفت؟ -
سامیار دست کرد تو جیبش و پاکت سیگارش رو در آورد نخی روشن کرد و گوشه ی لبش گذاشت
با آرامش و طمانینه دود سیگار رو بیرون فرستاد و گفت چون میدونست تو براش با زن های دیگه ای که دور
عامر بودند فرق داری عامر همش از تو حرف میزد,حتی وقتی خبرش رسید که میخواد باهات ازدواج کنه،
فواد بیشتر روانی شد..میگفت مادر من زنی که عاشقانه دوستش داشت و
ازش هیچی نمیخواست، حتی چشمش دنبال ثروت عامر نبود، کشت
حالا میخواد زن جدید بگیره و توی خونه ای که مادر من کشته شد باهم زندگی کنن؟
شیوا دختری زیبا و بازیگوش است که به چشم خلافکاری جذاب به نام شهرام میآید.
اما شیوا مصمم است به هیچ قیمتی با او وارد رابطه نشود. همه چیز زمانی پیچیده میشود
که مادر مجرد شیوا ازدواج میکند و آنها به خانه جدید شوهر مادرش نقل مکان میکنند.
شیوا در کمال ناباوری متوجه میشود که شهرام، همان خلافکار سمج، پسر شوهر مادرش است.
شهرام شبها به اتاق شیوا میآید و او را در موقعیتی قرار میدهد که شیوا را مجبور میکند
با شرایط سختی روبهرو شود.
آراج شاهی...
مرد پولدار و پر ابهتی که تنها آدم زندگیش برادر زادشه!
با خودکشی برادرزادش به خاطر یک دختر اون دختر رو پیدا میکنه و
جوری بهش دست درازی میکنه که از خونریزی بیهوش میشه..
با طرد شدن آوین از خانوادهش، آراج از فرصت استفاده میکنه و
اون و به خونش میاره تا تلافی کنه و ازش انتقام بگیره..
من کوروش راد سی سال داشتم و تا به این سن دلم برای هیچ دختری نلرزیده بود جز آتنا..
دختر خالهی سر به هوا و سرکشم که از بچگی با هم توی همین خونه قد کشیده بودیم سه سال بود که منو پابند خودش کرده بود
تا با وجود مخالفتهای سرسخت پدرم نسبت بهش احساس تعهد و علاقه داشته باشم..طوری که هیچ شبی رو نتونم بدون بودن با او صبح کنم..
شاید اگه توی محل کارم برای کسی تعریف میکردن که مهندس راد رییس شرکت بزرگ صادرات هر شب دزدکی از نردبون بالا میره و خودشو توی اتاق دختر خالهش میندازه تا با....